نوشته ها

کوروش
Contact
Guestbook
تاريخچه تکامل پرچم ايران
تخت جمشيد
اسکناس های قدیمی
زندگینامه رضا شاه کبیر
نوروز
Counter
link list
Poll
فروهر
الهه ها و خدایان در ایران باستان
فردوسی، راز ماندگاری زبان فارسی
توانمندی زبان فارسي دربرابر زبان تازي
=> ضرب المثل های کهن ایرانی
=> واژه‌های ايرانی در زبان انگليسی
=> نام هاي کهن ايراني با توضيح و معني
درباره


CopyRight All Rights Reserved by ibeta.de.tl

ضرب المثل ها جملات کوتاه و  معنی داری هستند که کم کم بین مردم هر قوم و کشوری رواج یافته و به صورت ضزب المثل به یادگار مانده است. کشور عزیز ایران که دارای فرهنگ والایی است دارای ضرب المثل های بی شماری است که بخش زیادی از آن ها به شرح زیر است:

ا - آ

آب از سر چشمه گله !

آب از آب تكان نميخوره !
 
آب از سرش گذشته !
 
آب پاكي روي دستش ريخت !
 
آب در كوزه و ما تشنه لبان ميگرديم !
 
آب را گل آلود ميكنه كه ماهي بگيره !
 
آب زير پوستش افتاده !
 
آب كه يه جا بمونه، ميگنده .
 
آبكش و نگاه كن كه به كفگير ميگه تو سه سوراخ داري !
 
آب كه از سر گذشت، چه يك ذرع چه صد ذرع ـ چه يك ني چه چه صد ني !
 
آب كه سر بالا ميره، قورباغه ابوعطا ميخونه !
 
آب نمي بينه و گرنه شناگر قابليه !
 
آبي از او گرم نميشه !
 
آتش كه گرفت، خشك و تر ميسوزد !
 
آخر شاه منشي، كاه كشي است !
 
آدم با كسي كه علي گفت، عمر نميگه !
 
آدم بد حساب، دوبار ميده !
 
آدم تنبل، عقل چهل وزير داره !
 
آدم خوش معامله، شريك مال مردمه !
 
آدم دست پاچه، كار را دوبار ميكنه !
 
آدم زنده، زندگي ميخواد !
 
آدم گدا، اينهمه ادا ؟!
 
آدم گرسنه، خواب نان سنگك مي بينه !
 
آدم ناشي، سرنا را از سر گشادش ميزنه !
 
آرد خودمونو بيختيم، الك مونو آويختيم !
 
آرزو بر جوانان عيب نيست !
 
آستين نو پلو بخور !
 
آسوده كسي كه خر نداره --- از كاه و جوش خبر نداره !
 
آسه برو آسه بيا كه گربه شاخت نزنه !
 
آشپز كه دوتا شد، آش يا شوره يا بي نمك !
 
آش نخورده و دهن سوخته !
 
آفتابه خرج لحيمه !
 
آفتابه لگن هفت دست، شام و ناهار هيچي !
 
آفتابه و لولهنگ هر دو يك كار ميكنند، اما قيمتشان موقع گرو گذاشتن معلوم ميشه !
 
آمدم ثواب كنم، كباب شدم !
 
آمد زير ابروشو برداره، چشمش را كور كرد !
 
آنانكه غني ترند، محتاج ترند !
 
آنچه دلم خواست نه آن شد --- آنچه خدا خواست همان شد .
 
آنرا كه حساب پاكه، از محاسبه چه باكه ؟!
 
آنقدر بايست، تا علف زير پات سبز بشه !
 
آنقدر سمن هست، كه ياسمن توش گمه !
 
آنقدر مار خورده تا افعي شده !
 
آن ممه را لولو برد !
 
آنوقت كه جيك جيك مستانت بود، ياد زمستانت نبود ؟
 
آواز دهل شنيده از دور خوشه !
 
ارزان خري، انبان خري !
 
از اسب افتاده ايم، اما از نسل نيفتاده ايم !
 
آب از دستش نميچكه !
   
از اون نترس كه هاي و هوي داره، از اون بترس كه سر به تو داره !
 
از اين امامزاده كسي معجز نمي بينه !
 
از اين دم بريده هر چي بگي بر مياد !
 
از اين ستون بآن ستون فرجه !
 
از بي كفني زنده ايم !
 
از دست پس ميزنه، با پا پيش ميكشه !
 
از تنگي چشم پيل معلومم شد --- آنانكه غني ترند محتاج ترند !
 
از تو حركت، از خدا بركت .
 
از حق تا نا حق چهار انگشت فاصله است !
 
از خر افتاده، خرما پيدا كرده !
 
از خرس موئي، غنيمته !
 
از خر ميپرسي چهارشنبه كيه ؟!
 
از خودت گذشته، خدا عقلي به بچه هات بده !
 
از درد لا علاجي به خر ميگه خانمباجي !
 
از دور دل و ميبره، از جلو زهره رو !
 
از سه چيز بايد حذر كرد، ديوار شكسته، سگ درنده، زن سليطه !
 
از شما عباسي، از ما رقاصي !
 
از كوزه همان برون تراود كه در اوست ! (( گر دايره كوزه ز گوهر سازند ))
 
از كيسه خليفه مي بخشه !
 
از گدا چه يك نان بگيرند و چه بدهند !
 
از گير دزد در آمده، گير رمال افتاد !
 
از ماست كه بر ماست !
 
از مال پس است و از جان عاصي !
 
از مردي تا نامردي يك قدم است !
 
از من بدر، به جوال كاه !
 
از نخورده بگير، بده به خورده !
 
از نو كيسه قرض مكن، قرض كردي خرج نكن !
 
از هر چه بدم اومد، سرم اومد !
 
از هول هليم افتاد توي ديگ !
 
از يك گل بهار نميشه !
 
از اين گوش ميگيره، از آن گوش در ميكنه !
 
اسباب خونه به صاحبخونه ميره !
 
اسب پيشكشي رو، دندوناشو نميشمرند !
 
اسب تركمني است، هم از توبره ميخوره هم ازآخور !
 
اسب دونده جو خود را زياد ميكنه !
 
اسب را گم كرده، پي نعلش ميگرده !
 
اسب و خر را كه يكجا ببندند، اگر همبو نشند همخو ميشند !
 
استخري كه آب نداره، اينهمه قورباغه ميخواد چكار ؟!
 
اصل كار برو روست، كچلي زير موست !
 
اكبر ندهد، خداي اكبر بدهد !
 
اگر بيل زني، باغچه خودت را بيل بزن !
 
اگر براي من آب نداره، براي تو كه نان داره !
 
اگر بپوشي رختي، بنشيني به تختي، تازه مي بينمت بچشم آن وختي !
 
اگه باباشو نديده بود، ادعاي پادشاهي ميكرد !
 
اگه پشيموني شاخ بود، فلاني شاخش بآسمان ميرسيد !
 
از اونجا مونده، از اينجا رونده !
 
اگر جراحي، پيزي خود تو جا بنداز !
 
اگه خدا بخواهد، از نر هم ميدهد !
 
اگه خاله ام ريش داشت، آقا دائيم بود !
 
اگه خير داشت، اسمشو مي گذاشتند خيرالله !
 
اگر داني كه نان دادن ثواب است --- تو خود ميخور كه بغدادت خرابست !
 
اگه دعاي بچه ها اثر داشت، يك معلم زنده نمي موند !
 
اگه زاغي كني، روقي كني، ميخورمت !
 
اگه زري بپوشي، اگر اطلس بپوشي، همون كنگر فروشي !
 
اگه علي ساربونه، ميدونه شترو كجا بخوابونه !
 
اگه كلاغ جراح بود، ماتحت خودشو بخيه ميزد .
 
اگه لالائي بلدي، چرا خوابت نميبره !
 
اگه لر ببازار نره بازار ميگنده !
 
اگه مردي، سر اين دسته هونگ ( هاون ) و بشكن !
 
اگه بگه ماست سفيده، من ميگم سياهه !
 
اگه مهمون يكي باشه، صاحبخونه براش گاو مي كشه !
 
اگه نخورديم نون گندم، ديديم دست مردم !
 
اگه ني زني چرا بابات از حصبه مرد !
 
اگه هفت تا دختر كور داشته باشه، يكساعته شوهر ميده !
 
اگه همه گفتند نون و پنير، تو سرت را بگذار زمين و بمير !
 
امان از خانه داري، يكي ميخري دو تا نداري !
 
امان ازدوغ ليلي ، ماستش كم بود آبش خيلي !
 
انگور خوب، نصيب شغال ميشه !
 
اوسا علم ! اين يكي رو بكش قلم !
 
اولاد، بادام است اولاد اولاد، مغز بادام !
 
اول بچش، بعد بگو بي نمكه !
 
اول برادريتو ثابت كن، بعد ادعاي ارث و ميراث كن !
 
اول بقالي و ماست ترش فروشي !
 
اول پياله و بد مستي !
 
اول ، چاه را بكن، بعد منار را بدزد !
 
اي آقاي كمر باريك، كوچه روشن كن و خانه تاريك !
 
اين تو بميري، از آن تو بميري ها نيست !
 
اينجا كاشون نيست كه كپه با فعله باشه !
 
اين حرفها براي فاطي تنبون نميشه !
 
اين قافله تا به حشر لنگه !
 
اينكه براي من آوردي، ببر براي خاله ات !
 
اينو كه زائيدي بزرگ كن !
 
اين هفت صنار غير از اون چارده شي است !
 
اينهمه چريدي دنبه ات كو ؟!
 
اينهمه خر هست و ما پياده ميريم !
 

ب

با اون زبون خوشت، با پول زيادت، يا با راه نزديكت !
 
با اين ريش ميخواهي بري تجريش ؟
 
با پا راه بري كفش پاره ميشه، با سر كلاه !
 
با خوردن سيرشدي با ليسيدن نميشي !
 
باد آورده را باد ميبرد !
 
با دست پس ميزنه، با پا پيش ميكشه !
 
بادنجان بم آفت ندارد !
 
بارون آمد، تركها بهم رفت !
 
بار كج به منزل نميرسد !
 
با رمال شاعر است، با شاعر رمال، با هر دو هيچكدام با هرهيچكدام هر دو !
 
بازي اشكنك داره ، سر شكستنك داره !
 
بازي بازي، با ريش بابا هم بازي !
 
با سيلي صورت خودشو سرخ نگهميداره !
 
با كدخدا بساز، ده را بچاپ !
 
با گرگ دنبه ميخوره، با چوپان گريه ميكنه !
 
بالابالاها جاش نيست، پائين پائين ها راش نيست !
 
بالاتو ديديم ، پائينتم ديديم !
 
با مردم زمانه سلامي و والسلام .
 
تا گفته اي غلام توام، ميفروشنت !
 
با نردبان به آسمون نميشه رفت !
 
با همين پرو پاچين، ميخواهي بري چين و ماچين ؟
 
بايد گذاشت در كوزه آبش را خورد !
 
با يكدست دو هندوانه نميشود برداشت !
 
با يك گل بهار نميشه !
 
به اشتهاي مردم نميشود نان خورد !
 
به بهلول گفتند ريش تو بهتره يا دم سگ ؟ گفت اگر از پل جستم رريش من و گرنه دم سگ !
 
بجاي شمع كافوري چراغ نفت ميسوزد !
 
بچه سر پيري زنگوله پاي تابوته !
 
بچه سر راهي برداشتم پسرم بشه، شوهرم شد !
 
بخور و بخواب كار منه، خدا نگهدار منه !
 
بد بخت اگر مسجد آدينه بسازد --- يا طاق فرود آيد، يا قبله كج آيد !
 
به درويشه گفتند بساطتو جمع كن ، دستشو گذاشت در دهنش !
 
بدعاي گربه كوره بارون نمياد !
 
بدهكار رو كه رو بدي طلبكار ميشه !
 
برادران جنگ كنند، ابلهان باوركنند !
 
برادر پشت ، برادر زاده هم پشت
 
خواهر زاده را با زر بخر با سنگ بكش!
 
برادري بجا، بزغاله يكي هفت صنار !
 
براي كسي بمير كه برات تب كنه !
 
براي همه مادره، براي ما زن بابا !
 
براي يك بي نماز، در مسجد و نمي بندند !
 
براي يه دستمال قيصريه رو آتيش ميزنه !
 
بر عكس نهند نام زنگي كافور !
 
به روباهه گفتند شاهدت كيه ؟ گفت: دمبم !
 
بزبون خوش مار از سوراخ در مياد !
 
بزك نمير بهار مياد --- كنبزه با خيار مياد !
 
بز گر از سر چشمه آب ميخوره !
 
به شتره گفتند شاشت از پسه ، گفت : چه چيزم مثل همه كسه ؟!
 
به شتر مرغ گفتند بار ببر، گفت : مرغم، گفتند : بپر، گفت : شترم !
 
بعد از چهل سال گدايي، شب جمعه را گم كرده !
 
بعد از هفت كره، ادعاي بكارت !
 
بقاطر گفتند بابات كيه ؟ گفت : آقادائيم اسبه !
 
به كيشي آمدند به فيشي رفتند !
 
به گربه گفتند گهت درمونه، خاك پاشيد روش !
 
به كچله گفتند : چرا زلف نميزاري ؟ گفت : من از اين قرتي گيريها خوشم نمياد !
 
به كك بنده كه رقاص خداست !
 
بگو نبين، چشممو هم ميگذارم، بگو نشنو در گوشمو ميگيرم، اما اگر بگي نفهمم، نميتونم !
 
بگير و ببند بده دست پهلوون !
 
بلبل هفت تا بچه ميزاره، شيش تاش سسكه، يكيش بلبل !
 
بمالت نناز كه بيك شب بنده، به حسنت نناز كه بيك تب بنده !
 
بماه ميگه تو در نيا من در ميام !
 
بمرغشان كيش نميشه گفت !
 
بمرگ ميگيره تا به تب راضي بشه !
 
بوجار لنجونه از هر طرف باد بياد، بادش ميده !
 
بهر كجا كه روي آسمان همين رنگه !
 
به يكي گفتند : سركه هفت ساله داري ؟ گفت : دارم و نميدم، گفتند : چرا ؟ گفت : اگر ميدادم هفت ساله نميشد !
 
به يكي گفتند : بابات از گرسنگي مرد . گفت : داشت و نخورد ؟ !
 
بمير و بدم !
 
به گاو و گوسفند كسي كاري نداره !
 
بيله ديگ، بيله چغندر !
 

پ

پا را به اندازه گليم بايد دراز كرد !
 
پاي خروستو ببند، بمرغ همسايه هيز نگو !
 
پايين پايين ها جاش نيست، بالا بالا ها راش نيست !
 
پز عالي، جيب خالي !
 
پس از چهل سال چارواداري، الاغ خودشو نميشناسه !
 
پس از قرني شنبه به نوروز ميافته !
 
پستان مادرش را گاز گرفته !
 
پسر خاله دسته ديزي !
 
پسر زائيدم براي رندان، دختر زائيدم براي مردان، موندم سفيل و سرگردان !
 
پدر كو ندارد نشان از پدر --- تو بيگانه خوانش نخوانش پسر !
 
پشت تاپو بزرگ شده !
 
پنج انگشت برادرند، برابر نيستند !
 
پوست خرس نزده ميفروشه !
 
پول است نه جان است كه آسان بتوان داد !
 
پول پيدا كردن آسونه، اما نگهداريش مشكله !
 
پول حرام، يا خرج شراب شور ميشه يا شاهد كور !
 
پولدارها به كباب، بي پولها به بوي كباب !
 
پول ما سكه عُمَر داره !
 
پياده شو با هم راه بريم !
 
پياز هم خودشو داخل ميوه ها كرده !
 
پي خر مرده ميگرده كه نعلش را بكنه !
 
پيراهن بعد از عروسي براي گل منار خوبه !
 
پيرزنه دستش به درخت گوجه نميرسيد، مي گفت : ترشي بمن نميسازه !
 
پيش از آخوند منبر نرو !
 
پيش رو خاله، پشت سر چاله !
 
پيش قاضي و معلق بازي !

 

ت

تا ابله در جهانه، مفلس در نميمانه !
 
تابستون پدر يتيمونه !

تا پريشان نشود كار بسامان نرسد !
 
تا ترياق از عراق آرند، مار گزيده مرده باشد !
 
تا تنور گرمه نون و بچسبون !
 
تا چراغ روشنه جونورها از سوراخ ميان بيرون !
 
تا شغال شده بود به چنين سوراخي گير نكرده بود !
 
تا كركس بچه دارشد، مردار سير نخورد !
 
تا گوساله گاو بشه ، دل مادرش آب ميشه !
 
تا مار راست نشه توي سوراخ نميره !
 
تا نازكش داري نازكن، نداري پاهاتو دراز كن !
 
تا نباشد چيزكي مردم نگويند چيزها !
 
تا هستم بريش تو بستم !
 
تب تند عرقش زود در مياد !
 
تخم مرغ دزد، شتر دزد ميشه !
 
تخم نكرد نكرد وقتي هم كرد توي كاهدون كرد !
 
تا تو فكر خر بكني ننه، منو در بدر ميكني ننه !
 
ترب هم جزء مركبات شده !
 
ترتيزك خريدم قاتق نونم بشه، قاتل جونم شد !
 
تره به تخمش ميره، حسني به باباش !
 
تعارف كم كن و بر مبلغ افزا !
 
تغاري بشكنه ماستي بريزد --- جهان گردد به كام كاسه ليسان !
 
تف سر بالا، بر ميگرده بريش صاحبش !
 
تلافي غوره رو سر كوره در مياره !
 
تنبان مرد كه دو تا شد بفكر زن دوم ميافته !
 
تنبل مرو به سايه، سايه خودش ميآيه !
 
تنها بقاضي رفته خوشحال برميگرده !
 
تو از تو، من ازبيرون !
 
تو بگو (( ف )) من ميگم فرحزاد !
 
توبه گرگ مرگه !
 
تو كه ني زن بودي چرا آقا دائيت از حصبه مرد !
 
تومون خودمونو ميكشه، بيرونمون مردم را !
 
توي دعوا نون و حلوا خير نميكنند
 

ج

جا تره و بچه نيست !
 
جاده دزد زده تا چهل روز امنه !
 
جايي نميخوابه كه آب زيرش بره !
 
جايي كه ميوه نيست چغندر ، سلطان مركباته !
 
جواب ابلهان خاموشيست !
 
جواب هاي، هويه !
 
جواني كجائي كه يادت بخير !
 
جوجه را آخر پائيز ميشمرند !
 
جوجه همسشه زير سبد نميمونه !
 
جون بعزرائيل نميده !
 
جهود، خون ديده !
 
جهود، دعاش را آورده !
 
جيبش تار عنكبوت بسته !
 
جيگر جيگره ، ديگر ديگره
 

چ

چار ديواري اختياري !
 
چاقو دسته خودشو نميبره !
 
چاه كن هميشه ته چاهه !
 
چاه مكن بهر كسي، اول خودت، دوم كسي !
 
چاه نكنده منار دزديده !
 
چرا توپچي نشدي !
 
چراغي كه به خونه رواست، به مسجد حرام است !
 
چشته خور بدتر از ميراث خوره !
 
چشم داره نخودچي، ابرو نداره هيچي !
 
چشمش آلبالو گيلاس مي چينه !
 
چشمش هزار كار ميكنه كه ابروش نميدونه !
 
چغندر گوشت نميشه، دشمنم دوست نميشه !
 
چنار در خونه شونو نمي بينه !
 
چوب خدا صدا نداره ، هر كي بخوره دوا نداره !  
 
چوب دو سر طلا ست !
 
چوب را كه برداري، گربه دزده فرار ميكنه !
 
چوب معلم گله، هر كي نخوره خله !
 
چو به گشتي، طبيب از خود ميازار --- چراغ از بهر تاريكي نگه دار !
 
چو دخلت نيست خرج آهسته تر كن --- كه گوهر فرو شست يا پيله ور!
 
چه خوشست ميوه فروشي --- گر كس نخرد خودت بنوشي !
 
چه عزائيست كه مرده شور هم گريه ميكنه !
 
چه علي خواجه، چه خواجه علي !
 
چه مردي بود كز زني كم بود !
 
چيزي كه شده پاره، وصله ور نمي داره !
 
چيزي كه عوض داره گله نداره !
 

خ

خار را در چشم ديگران مي بينه و تير را در چشم خودش نمي بينه !
 
خاشاك به گاله ارزونه، شنبه به جهود !
 
خاك خور و نان بخيلان مخور ! (( ... خار نه اي زخم ذليلان مخور ))
 
خاك كوچه براي باد سودا خوبه !
 
خال مهرويان سياه و دانه فلفل سياه --- هر دو جانسوز است اما اين كجا و آن كجا ؟!
 
خاله ام زائيده، خاله زام هو كشيده !
 
خاله را ميخواهند براي درز ودوز و گرنه چه خاله چه يوز !
 
خاله سوسكه به بچه اش ميگه : قربون دست و پاي بلوريت !
 
خانه اي را كه دو كدبانوست، خاك تا زانوست !
 
خانه اگر پر از دشمن باشه بهتره تا خالي باشه !
 
خانه خرس و باديه مس ؟
 
خانه داماد عروسيست، خانه عروس هيچ خبري نيست !
 
خانه دوستان بروب و در دشمنان را مكوب !
 
خانه قاضي گردو بسياره شماره هم داره !
 
خانه كليمي نرفتم وقتي هم رفتم شنبه رفتم !
 
خانه نشيني بي بي از بي چادريست !
 
خانه همسايه آش ميپزند بمن چه ؟!
 
خدا به آدم گدا، نه عزا بده نه عروسي !
 
خدا برف را به اندازه بام ميده !
 
خدا جامه ميدهد كو اندام ؟ نان ميدهد كو دندان ؟
 
خدا خر را شناخت، شاخش نداد !
 
خدا داده بما مالي، يك خر مانده سه تا نالي !
 
خدا دير گيره، اما سخت گيره !
 
خدا را بنده نيست !
 
خدا روزي رسان است، امااِهني هم مي خواد !
 
خدا سرما را بقدر بالا پوش ميده !
 
خدا شاه ديواري خراب كنه كه اين چاله ها پر بشه !
 
خدا گر ببندد ز حكمت دري --- ز رحمت گشايد در ديگري !
 
خدا ميان دانه گندم خط گذاشته !
 
خدا ميخواهد بار را بمنزل برساند من نه، يك خر ديگه !
 
خدا نجار نيست اما در و تخته رو خوب بهم ميندازه !
 
خدا وقتي بخواد بده، نميپرسه تو كي هستي ؟
 
خدا وقتي ها ميده، ور ور جماران هم ، ها ميده !
 
خدا همه چيز را به يك بنده نمي ده !
 
خدا همونقدر كه بنده بد داره، بنده خوب هم داره !
 
خدايا آنكه را عقل دادي چه ندادي و آنكه را عقل ندادي چه دادي ؟ ((خواجه عبدالله انصاري ))
 
خدا يه عقل زياد بتو بده يه پول زياد بمن !
 
خر، آخور خود را گم نميكنه !
 
خراب بشه باغي كه كليدش چوب مو باشه !
 
خر، ار جل ز اطلس بپوشد خر است !
 
خر است و يك كيله جو !
 
خر از لگد خر ناراحت نميشه !
 
خر باربر، به كه شير مردم در !
 
خر به بوسه و پيغام آب نمي خوره !
 
خربزه شيرين مال شغاله !
 
خربزه كه خوردي بايد پاي لرزش هم بشيني !
 
خربزه ميخواهي يا هندوانه : هر دو دانه !
 
خربيارو باقلا بار كن !
 
خر، پايش يك بار به چاله ميره !
 
خرج كه از كيسه مهمان بود --- حاتم طايي شدن آسان بود !
 
خر چه داند قيمت نقل و نبات ؟
 
خر خالي يرقه ميره !
 
خر، خسته - صاحب خر، ناراضي !
 
خر خفته جو نمي خوره !
 
خر ديزه است، به مرگ خودش راضي است تا ضرر بصاحبش بزنه !
 
خر را با آخورميخوره، مرده را با گور !
 
خر را جايي مي بندند كه صاحب خر راضي باشه !
 
خر را كه به عروسي ميبرند، براي خوشي نيست براي آبكشي است !
 
خر را گم كرده پي نعلش ميگرده !
 
خر، رو به طويله تند ميره !
 
خرس، تخم ميكنه يا بچه ؟ از اين دم بريده هر چي بگي برمياد !
 
خرس در كوه، بو علي سيناست !
 
خرس شكار نكرده رو پوستشو نفروش !
 
خر سواري را حساب نميكنه !
 
خر، سي شاهي ، پالون دو زار !
 
خر كريم را نعل كردن !
 
خر كه جو ديد، كاه نميخوره !
 
خر، كه علف ديد گردن دراز ميكنه !
 
خر گچ كش روز جمعه از كوه سنگ مياره !
 
خر لخت راپالانشو بر نميدارند!
 
خر ما از كرگي دم نداشت !
 
خر ناخنكي صاحب سليقه ميشود !
 
خروار نمكه، مثقال هم نمكه !
 
خر وامانده معطل چشه !
 
خروسي را كه شغال صبح ميبره بگذار سر شب ببره !
 
خر، همان خره پالانش عوض شده !
 
خريت ارث نيست بهره خداداده س !
 
خري كه از خري وابمونه بايد يال و دمشو بريد !
 
خوشبخت آنكه خورد و كِشت، بدبخت آنكه مرد و هِشت !
 
خواب پاسبان، چراغ دزده !
 
خنده كردن دل خوش ميخواد و گريه كردن سر وچشم !
 
خواهر شوهر، عقرب زير فرشه !
 
خواست زير ابروشو برداره، چشماشو كور كرد !
 
خواهي نشوي رسوا همرنگ جماعت شو !
 
خوبي لر به آنست كه هر چه شب گويد روزنه انست !
 
خودتو خسته ببين، رفيقتو مرده !
 
خودشو نميتونه نگهداره چطور منو نگهميداره ؟
 
خود گوئي و خود خندي، عجب مرد هنر مندي !
 
خودم كردم كه لعنت بر خودم باد !
 
خوردن خوبي داره ، پس دادن بدي !
 
خوشا بحال كساني كه مردند و آواز ترا نشنيدند !
 
خوشا چاهي كه آب از خود بر آرد !
 
خوش بود گر محك تجربه آيد بميان --- تا سيه روي شود هر كه دراو غش باشد .
 
خوش زبان باش در امان باش !
 
خولي بكفم به كه كلنگي بهوا !
 
خونسار است و يك خرس !
 
خير در خانه صاحبش را ميشناسد !
 
خيك بزرگ، روغنش خوب نميشه !
 

د

دادن بديوانگي گرفتن بعاقلي !
 
دارندگيست و برازندگي !
 
داري طرب كن، نداري طلب كن !
 
داشتم داشتم حساب نيست، دارم دارم حسابه !
 
دانا داند و پرسد نادان نداند و نپرسد !
 
دانا گوشت ميخورد نادان چغندر !
 
دانه فلفل سياه و خال مهرويان سياه --- هر دو جانسوز است اما اين كجا و آن كجا !
 
دايه از مادر مهربانتر را بايد پستن بريد !
 
دختر، تخم تر تيزك است !
 
دختر تنبل، مادر كدبانو را دوست داره !
 
دخترميخوهي ماماش را بين --- كرباس ميخواهي پهناش را ببين !
 
دختر همسايه هر چه چل تر براي ما بهتر !
 
دختري كه مادرش تعريف بكنه براي آقا دائيش خوبه !
 
درازي شاه خانم به پهناي ماه خانم در !
 
در بيابان گرسنه را شلغم پخته به ز نقره خام !
 
در بيابان لنگه كفش، نعمت خداست !
 
در پس هر گريه آخر خنده ايست !
 
در جنگ، حلوا تقسيم نميكنند !
 
در جواني مستي، در پيري سستي، پس كي خدا پرستي ؟!
 
در جهان هر كس كه داره نان مفت، ميتواند حرفهاي خوب گفت !
 
در جهنم عقربي هست كه از دستش به مار غاشيه پناه ميبرند !
 
در جيبش را تار عنكبوت گرفته است !
 
در چهل سالگي طنبور ميآموزد در گور استاد خواهد شد !
 
در حوضي كه ماهي نيست ، قورباغه سپهسالاره !
 
در خانه ات را ببند همسايه تو دزد نكن !
 
در خانه اگر كس است يكحرف بس است !
 
در خانه بيعاره ها نقاره ميزنند !
 
در خانه مور، شبنمي طوفانست !
 
در خانه هر چه، مهمان هر كه !
 
درخت اگر متحرك شدي ز جاي بجاي --- نه جور اره كشيدي نه جفاي تبر !
 
درخت پر بار، سنگ ميخوره !
 
درخت هر چه بارش بيشتر بشه، سرش پائين تر مياد !
 
درخت كاهلي بارش گرسنگي است !
 
درخت كج جز بآتش راست نميشه !
 
درخت گردكان باين بلندي --- درخت خربزه الله اكبر !
 
درهفت آسمان يك ستاره نداره !
 
درد دل خودم كم بود، اينهم قرقر همسايه !
 
درد، كوه كوه مياد، مومو ميره !
 
در دروازه را ميشه بست، اما در دهن مردم و نميشه بست !
 
در دنيا هميشه بيك پاشنه نميچرخه !
 
در دنيا يه خوبي ميمونه يه بدي !
 
در ديزي وازه، حياي گربه كجا رفته !
 
در زمستان، الو، به از پلوه !
 
در زمستان يه جل بهتر از يه دسته گله !
 
درزي در كوزه افتاد !
 
در زير اين گنبد آبنوسي، يكجا عزاست يكجا عروسي !
 
درس اديب اگر بود زمزمه محبتي --- جمعه به مكتب آورد طفل گريز پاي را . ((‌ نظيري نيشابوري ))
 
در شهر كورها يه چشمي پادشاست !
 
در شهر ني سواران بايد سوار ني شد !
 
در عفو لذتيست كه در انتقام نيست !
 
در كار خير حاجت هيچ استخاره نيست ! ((‌ حافظ شيرازي ))
 
در كف شير نر خونخواره اي --- غير از تسليم و رضا كو چاره اي ؟
 
در مجلس خود راه مده همچو مني را --- كافسرده دل افسرده كند انجمني را !
 
درم داران عالم را كرم نيست --- كريمان را بدست اندر درم نيست !
 
در مسجده، نه كند نيست نه سوزوندني !
 
در نمك ريختن توي ديگ بايد به مرد پشت كرد !
 
درويش از ده رانده، ادعاي كدخدائي كند !
 
درويش موميائي، هي ميگي و نميائي !
 
درويش را گفتند : در دكانتو ببند دهنشو هم گذاشت !
 
در، هميشه بيك پاشنه نميگرده !
 
دزدي كه نسيم را بدزدد دزد است !
 
دزد،آب گرون ميخوره !
 
دزد بازار آشفته ميخواهد!
 
دزد باش و مرد باش !
 
دزد به يك راه ميرود، صاحب مال به هزار راه !
 
دزد حاضر و بز حاضر !
 
دزد ناشي به كاهدون ميزنه !
 
دزدي آنهم شلغم ؟ !
 
دست دكاندار تلخ است !
 
دست بالاي دست بسيار است . (( در جهان پيل مست بسيار است ... ))
 
دست به دنبك هر كي بزني صدا ميده !
 
دست بريده قدر دست بريده را ميدونه !
 
دست بشكند در آستين، سر بشكند دركلاه !
 
دست بيچاره چون بجان نرسد --- چاره جز پيرهن دريدن نيست !
 
دست بي هنر كفچه گدئيست !
 
دست پشت سر نداره !
 
دست پيش را گرفته كه پس نيفته !
 
دستت چربه، بمال سرت !
 
دستت چو نميرسد به خانم --- درياب كنيز مطبخي را !
 
دستت چو نميرسد به كوكو، خشكه پلو را فرو كو !
 
دست تنگي بدتر از دلتنگي است !
 
دست خالي براي تو سر زدن خوبه !
 
دست در كاسه و مشت در پيشاني !
 
دست، دست را ميشناسه !
 
دست راست را از چپ نميشناسه !
 
دستش به خر نميرسه پالان خر را بر ميدارد !
 
دستش به دم گاو بند شده !
 
دستش به عرب و عجم بند شده است !
 
دستش بدهنش ميرسه !
 
دستش در كيسه خليفه است !
 
دستش را به كمرش گرفته كه از بيگي نيفته !
 
دستش شيره ايست يا دستش چسبناك است !
 

دستش را توي حنا گذاشت !
 
دست شكسته بكار ميره، دل شكسته بكار نميره !
 
دست شكسته وبال گردنه !
 
دستش نمك نداره !
 
دست كار دل و نميكنه و دل كار دست و نميكنه !
 
دستش كجه !
 
دست كه به چوب بردي گربه دزده حساب كار خودشو ميكنه !
 
دست كه بسيار شد بركت كم مي شود !
 
دست ما كوتاه و خرما بر نخيل . (( پاي ما لنگ است و منزل بس دراز )) ((‌ حافظ شيرازي ))
 
دست ننت درد نكنه !
 
دست و روت را بشور منم بخور !
 
دست و رويش را با آب مرده شور خانه شسته است !
 
دستي را كه حاكم ببره خون نداره يا ديه نداره !
 
دستي را كه نميتوان بريد بايد بوسيد !
 
دستي را كه از من بريد، خواه سگ بخورد خواه گربه !
 
دشمنان در زندن با هم دوست شوند !
 
دشمن دانا بلندت ميكند --- بر زمينت ميزند نادان دوست !
 
دشمن دانا كه غم جان بود --- بهتر از دوست كه نادان بود . ((‌ نظامي ))
 
دشمن نتوان حقير و بيچاره شمرد . (( داني كه چه گفت زال با رستم گرد )) ((‌ سعدي ))
 
دعا خانه صاحبش را ميشناسد !
 
دعا كن (( الف )) بميره يا دعا كن بابات بميره !
 
دعوا سر لحاف ملا نصرالدين بود !
 
دلاكها كه بيكار ميشوند سر هم را ميتراشند !
 
دل بيغم دراين عالم نباشد --- اگر باشد بني آدم نباشد .
 
دل سفره نيست كه آدم پيش هر كس باز كنه !
 
دلش درو طاقچه نداره !
 
دلم خوشه زن بگم اگر چه كمتر از سگم !
 
دلو هميشه از چاه درست در نمياد !
 
دماغش را بگيري جانش در مياد !
 
دم خروس از جيبش پيداست !
 
دمش را توي خمره زده است !
 
دندن اسب پيشكشي را نميشمارند !
 
دنده را شتر شكست، تاوانش را خر داد !
 
دنيا پس از مرگ ما، چه دريا چه سراب !
 
دنيا دمش درازه !
 
دنيا جاي آزمايش است، نه جاي آسايش !
 
دنيا، دار مكافاته !
 
دنيا را آب ببره او راخواب ميبره !
 
دنيا را هر طور بگيري ميگذره !
 
دنيايش مثل آخرت يزيده !
 
دنيا محل گذره !
 
دو تا در را پهلوي هم ميگذارند براي اينست كه به درد هم برسند !
 
دو خروس بچه از يك مرغ پيدا ميشوند، يكي تركي ميخونه يكي فارسي !
 
دود از كنده بلند ميشه !
 
دود، روزنه خودشو پيدا ميكنه !
 
دو دستماله ميرقصه !
 
دور اول و بد مستي ؟
 
دور دور ميرزا جلاله ، يك زن به دو شوهر حلاله !
 
دوري و دوستي !
 
دوست آنست كه بگرياند. دشمن آنست كه بخنداند !
 
دوست همه كس، دوست هيچكس نيست !
 
دوستي بدوستي در، جو بيار زرد آلو ببر !
 
دوستي دوستي از سرت ميكنند پوستي ؟!
 
دوصد گفته چو نيم كردار نيست !
 
دو صد من استخوان بايد كه صدمن بار بردارد !
 
دوغ در خانه ترش است !
 
دوغ و دوشاب در نظرش يكيست !
 
دو قرت و نيمش باقيه !
 
دو قرص نان اگر از گندم است و گر از جو --- دوتاي جامه اگر كهنه است و گر از نو .
 
هزار مرتبه بهتر بنزد ابن يمين --- زفرمملكت كيقباد و كيخسرو .
 
ده انگشت را خدا برابر نيافريده !
 
ده، براي كدخدا خوبه و برادرش !
 
ده درويش در گليمي بخسبند و دو پادشاه در اقليمي نگنجند .
 
دهنش آستر داره !
 
دهنش چاك و بست نداره !
 
دهن مردم را نميشود بست !
 
دهنه جيبش را تار عنكبوت گرفته !
 
ديده مي بينه، دل ميخواد !
 
دير آمده زود ميخواد بره !
 
دير زائيده زود ميخواد بزرگ كنه !
 
ديشب همه شب كمچه زدي كو حلوا ؟!
 
ديگ به ديگ ميگه روت سياه ، سه پايه ميگه صل علي !
 
ديگران كاشتند ما خورديم، ما ميكاريم ديگران بخورند !
 
ديگ ملا نصرالدين است !
 
ديوار حاشا بلنده !
 
ديوار موش داره ، موش هم گوش داره !
 
ديوانه چو ديوانه به بيند خوشش آيد !
 

ذ

ذات نايافته از هستي بخش --- كي تواند كه شود هستي بخش ؟! (( جامي ))
ذره ذره كاندرين ارض و سماست --- جنس خود را همچو كاه و كهرباست . ((مولوي ))
ذره ذره جمع گردد وانگهي دريا شود .
 

ر

راستي هيبت اللهي يا ميخواهي منو بترسوني ؟!
 
راه دزد زده تا چهل روز امنه !

راه دويده، كفش دريده !
 
رحمت بكفن دزد اولي !
 
رخت دو جاري را در يك طشت نميشه شست !
 
رستم است و يكدست اسلحه !
 
رستم در حمام است !
 
رستم صولت و افندي پيزي !
 
رسيده بود بلايي ولي به خير گذشت . (( نريخت درد مي و محتسبز دير گذشت ... )) (( آصفي هروي ))
 
رطب خورده كي منع رطب چون كند !
 
رفت زير ابروش را برداره چشمش را هم كور كرد !
 
رفت به نان برسه بجان رسيد !
 
رفتم ثواب كنم كباب شدم !
 
رفتم خونه خاله دلم واشه ، خاله خسبيد دلم پوسيد !
 
رفتم شهر كورها ، ديدم همه كور، منهم كور !
 
رقاصه نميتونست برقصه ميگفت زمين كجه !
 
رند را بند و قحبه را پند سود نكند !
 
رنگم ببين و حالمو نپرس !
 
روبرو خاله و پشت سر چاله !
 
روده بزرگه روده كوچيكه رو خورد !
 
روز از نو، روزي از نو !
 
روز گار آئينه را محتاج خاكستر كند !
 
روزگار است اينكه گه عزت دهد و گه خوار دارد --- چرخ بازيگر از اين بازيچه ها بسيار دارد .(( قائم مقام فراهاني ))
 
روزه خوردنشو ديدم، ولي نماز كردنش را نديده ام !
 
روزي به قدمه !
 
روزي گريه دست زن شلخته است !
 
روضه خوان پشمه چال است !
 
روغن چراغ ريخته وقف امامزاده !
 
روغن روي روغن ميره ، بلغور، خشك ميمونه !
 
رو مسخرگي پيشه كن و مطربي آموز --- تا داد خود از كهتر و مهتر بستاني . (( عبيد زاكاني ))
 
روي گدا سياهه ولي كيسه اش پره !
 
ريسمان سوخت و كجيش بيرون نرفت !
 
ريش و قيچي هر دو در دست شماست !
 

ز

ز آب خرد، ماهي خرد خيزد --- نهنگ آن به كه از دريا گريزد !
 
زاغم زد و زو غم زد، پس مانده كلاغ كورم زد !
 
زبان بريده بكنجي نشسته صم بكم --- به از كسي كه نباشد زبانش اندر حكم . (( سعدي ))  
 
زبان خر را خلج ميدونه !
 
زبان خوش، مار را از سوراخ بيرون ميآورد !
 
زبان سرخ سر سبز ميدهد بر باد --- بهوش باش كه سر در سر زبان نكني .
 
زبان گوشت است بهر طرف كه بچرخاني ميچرخه !
 
زخم زبان از زخم شمشير بدتره !
 
زدي ضربتي ضربتي نوش كن !
 
زرد آلو را ميخورند براي هسته اش !
 
زرنگي زياد فقر ميآره !
 
زرنگي زياد مايه جوانمرگيست !
 
ز عشق تا بصبوري هزار فرسنگ است ! (( دلي كه عاشق و صابر بود مگر سنگ است ؟ )) (( سعدي ))
 
زعفران كه زياد شد بخورد خر ميدهند !
 
زكوة تخم مرغ يك دانه پنبه دونه است !
 
زمانه ايست كه هر كس بخود گرفتار است ! (( تو هم در آينه حيران حسن خويشي ... )) (( آصفي هروي ))
 
زمانه با تو نسازد، تو با زمانه بساز!
 
زمستان رفت و رو سياهي به زغال موند !
 
زن آبستن گل ميخوره اما گل داغستان !
 
زن ازغازه سرخ رو شود و مرد از غزا !
 
زن بد را اگر در شيشه هم بكنند كار خودشو ميكنه !
 
زن بلاست ، اما الهي هيچ خانه اي بي بلا نباشه !
 
زن بيوه را ميوه اش ميخواهند !
 
زن تا نزائيده دلبره، وقتيكه زائيد مادره !
 
زن جوان را تيري به پهلو نشيند به كه پيري !
 
زن راضي، مرد راضي، گور پدر قاضي !
 
زن سليطه سگ بي قلاده است !
 
زن كه رسيد به بيست، بايد بحالش گريست !
 
زنگوله پاي تابوت !
 
زن نجيب گرفتن آسونه، ولي نگهداريش مشكله !
 
زن و شوهر جنگ كنند، ابلهان باور كنند !
 
زني كه جهاز نداره، اينهمه ناز نداره !
 
زورش بخر نميرسه پالون خر را بر ميداره !
 
زور داري، حرفت پيشه !
 
زور دار پول نميخواد، بي زور هم پول نميخواد !
 
زهر طرف كه كشته شود اسلام است !
 
زير اندزش زمين است و رواندازش آسمون !
 
زير پاي كسي پوست خربزه گذاشتن !
 
زير دمش سست است !
 
زير ديگ اتش است و زير آدم آدم !
 
زير سرش بلنده !
 
زير شالش قرصه !
 
زير كاسه نيم كاسه ايست .
 
زيره به كرمان ميبره !
 

س

سال به دوازده ماه ما مي بينيم يكدفعه هم تو ببين !
 
سال به سال دريغ از پارسال !
 
سالها ميگذاره تا شنبه به نوروز بيفته ! 
 
سالي كه نكوست از بهارش پيداست !
 
سبوي خالي را بسبوي پر مزن !
 
سبوي نو آب خنك دارد !
 
سبيلش آويزان شد !
 
سبيلش را بايد چرب كرد !
 
سپلشت آيد و زن زايد و مهمان عزيزت برسد !
 
سخن خود تو كجا شنيدي، اونجا كه حرف مردمو شنيدي !
 
سر بريده سخن نگويد !
 
سر بزرگ بلاي بزرگ داره !
 
سر بشكنه در كلاه، دست بشكنه در آستين !
 
سر بي صاحب ميتراشه !
 
سر بيگناه، پاي دار ميره اما بالاي دار نميره !
 
سر پيري و معركه گيري !
 
سر تراشي را از سر كچل ما ميخواد ياد بگيره !
 
سر حليم روغن ميرود !
 
سر خر باش، صاحب زر باش !
 
سر را با پنبه ميبرد !
 
سر را قمي مي شكنه تاوانش را كاشي ميده !
 
سر زلف تو نباشد سر زلف دگري !
 
سرش از خودش نيست .
 
سرش به تنش زيادي ميكنه !
 
سرش به كلاش ميارزه !
 
سرش بوي قرمه سبزي ميده !
 
سرش توي حسابه !
 
سرش توي لاك خودشه !
 
سرش جنگه اما دلش تنگه !
 
سرش را پيراهن هم نميدونه !
 
سر قبري گريه كن كه مرده توش باشه !
 
سر قبرم كثافت نكن از فاتحه خواندنت گذشتم !
 
سر كچل را سنگي و ديوانه را دنگي !
 
سر كچل و عرقچين !
 
سركه مفت از عسل شيرين تره !
 
سركه نقد بهتر از حلواي نسيه است !
 
سركه نه در راه عزيزان بود --- بار گرانيست كشيدن بدوش ! (( سعدي ))
 
سر گاو توي خمره گير كرده !
 
سر گنجشكي خورده !
 
سر گنده زير لحافه !
 
سرم را ميشكنه نخودچي جيبم ميكنه !
 
سرم را سرسري متراش اي استاد سلماني --- كه ما هم در ديار خود سري داريم و ساماني .
 
سرنا را از سر گشادش ميزنه !
 
سرناچي كم بود يكي هم از غوغه اومد !
 
سري را مه درد نيمكند دستمال مبند !
 
سري كه عشق ندارد كدوي بي بار است . (( لبي كه خنده ندارد شكاف ديوار است ... ))
 
سزاي گرانفروش نخريدنه !
 
سسك هفت تا بچه ميآره يكيش بلبله !
 
سفره بي نان جله، كوزه بي آب گله !
 
سفره نيفتاده ( نينداخته ) بوي مشك ميده !
 
سفره نيفتاده يك عيب داره ! سفره افتاده هزار عيب !
 
سفيد سفيد صد تومن، سرخ و سفيد سيصد تومن، حالا كه رسيد به سبزه هر چي بگي ميارزه !
 
سقش سياه است !
 
سگ بادمش زير پاشو جارو ميكنه !
 
سگ باش، كوچك خونه نباش !
 
سگ پاچه صاحبش را نميگيره !
 
سگ، پدر نداشت سراغ حاج عموشو ميگرفت !
 
سگ چيه كه پشمش باشه !
 
سگ درحضور به از برادر دور !
 
سگ در خانه صاحبش شيره !
 
سگ داد و سگ توله گرفت !
 
سگ دستش نميشه داد كه اخته كنه !
 
سگ را كه چاق كنند هار ميشه !
 
سگ زرد برادر شغاله !
 
سگست آنكه با سگ رود در جوال !
 
سگ سفيد ضرر پنبه فروشه !
 
سگ سير دنبال كسي نميره !
 
سگش بهتر از خودشه !
 
سگ كه چاق شد گوشتش خوراكي نميشه !
 
سگ گر و قلاده زر ؟!
 
سگ ماده در لانه، شير است !
 
سگ نازي آباده، نه خودي ميشناسه نه غريبه !
 
سگ نمك شناس به از آدم ناسپاس !
 
سگي به بامي جسته گردش به ما نشسه !
 
سگي كه براي خودش پشم نميكند براي ديگران كشك نخواهد كرد !
 
سگي كه پارس كنه ، نميگيره !
 
سلام روستائي بي طمع نيست !
 
سنده را انبر دم دماغش نميشه برد !
 
سنگ به در بسته ميخوره !
 
سنگ بزرگ علامت نزدنه !
 
سنگ بنداز بغلت واشه !
 
سنگ خاله قورباغه را گرو ميكشه !
 
سنگ كوچك سر بزرگ را ميشكنه !
 
سنگ مفت، گنجشك مفت !
 
سنگي را كه نتوان برداشت بايد بوسد و گذاشت !
 
سواره از پياده خبر نداره، سير از گرسنه !
 
سودا، به رضا، خويشي بخوشي .
 
سودا چنان خوشست كه يكجا كند كسي ! (( دنيا و آخرت به نگاهي فروختيم )) (( قصاب كاشاني ))
 
سودا گر پنير از شيشه ميخوره !
 
سوداي نقد بوي مشك ميده !
 
سوراخ دعا را گم كرده !
 
سوزن، همه را ميپوشونه اما خودش لخته !
 
سوسكه از ديوار بالا ميرفت مادرش ميگفت : قربون دست و پاي بلوريت !
 
سهره ( سيره ) رنگ كرده را جاي بلبل ميفروشه !
 
سيب سرخ براي دست چلاق خوبه ؟!
 
سيب مرا خوردي تا قيامت ابريشم پس بده !
 
سيبي كه بالا ميره تا پائين بياد هزار چرخ ميخوره !
 
سيبي كه سهيلش نزند رنگ ندارد ! (( تعليم معلم بكسي ننگ ندارد ))
 
سيلي نقد به از حلواي نسيه !
 

ش

شاگرد اتو گرم، سرد ميارم حرفه، گرم ميارم حرفه !
 
شاه خانم ميزاد، ماه خانم درد ميكشه !
 
شاه مي بخشه شيخ عليخان نمي بخشه !  
 
شاهنامه آخرش خوشه !
 
شب دراز است و قلندر بيكار !
 
شب سمور گذشت و لب تنور گذشت !
 
شب عيد است و يار از من چغندر پخته ميخواهد --- گمانش ميرسد من گنج قارون زير سر دارم !
 
شبهاي چهارشنبه هم غش ميكنه !
 
شپش توي جيبش سه قاب بازي ميكنه !
 
شپش توي جيبش منيژه خانومه !
 
شتر اگر مرده هم باشد پوستش بار خره !
 
شتر بزرگه زحمتش هم بزرگه !
 
شتر پير شد و شاشيدن نياموخت !
 
شتر خوابيده شم بلندتر از خر ايستاده است !
 
شتر در خواب بيند پنبه دانه --- گهي لف لف خورد گه دانه دانه !
 
شتر ديدي نديدي ؟!
 
شتر را چه به علاقه بندي ؟
 
شتر را گفتند : چرا شاشت از پسه ؟ گفت : چه چيزم مثل همه كسه !
 
شتر را گفتند : چرا گردنت كجه ؟ گفت : كجام راسته !
 
شتر را گفتند : چكاره اي ؟ گفت : علاقه بندم . گفتند : از دست و پنجه نرم و نازكت پيداست !
 
آن يكي مي گفت استر را كه هي- از كجا مي آيي اي فرخنده پي- گفت: از حمام گرم كوي تو - گفت:خود پيداست از زانوي تو !
 
شتر را گم كرده پي افسارش ميگرده !
 
شتر سواري دولا دولا نميشه !
 
شتر كه نواله ميخواد گردن دراز ميكنه !
 
شتر كجاش خوبه كه لبش بده ؟!
 
شتر گاو پلنگ !
 
شتر مرد و حاجي خلاص !
 
شتر مرغ را گفتند : بار بردار . گفت : من مرغم . گفتند : پرواز كن . گفت : من شترم !
 
شترها را نعل ميكردند، كك هم پايش را بلند كرد !
 
شراب مفت را قاضي هم ميخوره !
 
شريك اگر خوب بود خدا هم شريك ميگرفت !
 
شريك دزد و رفيق قافله !
 
شست پات توي چشمت نره !
 
شش ماهه به دنيا اومده !
 
شعر چرا ميگي كه توي قافيه اش بموني ؟!
 
شغال، پوزش بانگور نميرسه ميگه ترشه !
 
شغال ترسو انگور خوب نميخوره !
 
شغال كه از باغ قهر كنه منفعت باغبونه !
 
شغالي كه مرغ ميگيره بيخ گوشش زرده !
 
شكمت گوشت نو بالا آورده !
 
شكم گشنه، گوز فندقي !
 
شلوار نداره، بند شلوارش را مي بنده !
 
شمر جلودارش نميشه !
 
شنا بلد نيست زير آبكي هم ميره !
 
شنا بلد نيست زير آبی هم ميره !
 
شنونده بايد عاقل باشه !
 
شنيدي كه زن آبستن گل ميخوره اما نميدوني چه گلي !
 
شوهر كردم وسمه كنم نه وصله كنم !
 
شوهر برود كاروانسرا، نونش بياد حرمسرا !
 
شوهرم شغال باشد، نونم در تغار باشد !
 
شير بي يال و اشكم كه ديد --- اينچنين شيري خدا هم نافريد . (( مولوي ))
 

ص

صابونش به تن ما خورده !
 
صبر كوتاه خدا سي ساله !
 
صداش صبح در مياد ! 
 
صد پتك زرگر، يك پتك آهنگر !
 
صد تا گنجشك با زاق و زوقش نيم منه !
 
صد تا چاقو بسازه، يكيش دسته نداره !
 
صد تومن ميدم كه بچه ام يكشب بيرون نخوابه وقتي خوابيد ، چه يكشب چه هزار شب !
 
صد رحمت به كفن دزد اولي !
 
صد سال گدائي ميكنه هنوز شب جمعه را نميدونه !
 
صد سر را كلاه است و صد كور را عصا !
 
صد من پرقو يكمشت نيست !
 
صد من گوشت شكار به يك چس تازي نميارزه !
 
صد موش را يك گربه كافيه !
 
صفراش به يك ليمو مي شكنه !
 
صنار جيگرك سفره قلمگار نمي خواد !
 
صنار ميگيرم سگ اخته ميكنم، يه عباسي ميدم غسل ميكنم !
 

ض

ضرب خورده جراحه !
 
ضرر را از هر جا جلوشو بگيري منفعته !
 
ضامن روزي بود روزي رسان !
 
ضرر بموقع بهتر از منفعت بيموقعه !
 
ضرر كار كن، كار نكردنه !
 

ط


طاس اگر نيك نشيند همه كس نراد است !
 
طالع اگر اري برو دمر بخواب !
 
طاووس را به نقش و نگاري كه هست خلق --- تحسين كنند و او خجل از پاي زشت خويش !(( سعدي ))
 
طبل تو خاليست !
 
طبيب بيمروت، خلق را رنجور ميخواهد !
 
طشت طلا رو سرت بگير و برو !
 
طعمه هر مرغكي انجير نيست !
 
طمع آرد بمردان رنگ زردي !
 
طمع پيشه را رنگ و رو زرده !
 
طمع را نبايد كه چندان كني --- كه صاحب كرم را پشيمان كني !
 
طمع زياد مايه جونم مرگي ( جوانمرگي ) است !
 
طمعش از كرم مرتضي علي بيشتره !
 

ظ

ظالم پاي ديوار خودشو ميكنه !
 
ظالم دست كوتاه !
 
ظالم هميشه خانه خرابه ! 
 
ظاهرش چون گور كافر پر حلل --- باطنش قهر خدا عزوجل !
 

ع


عاشقان را همه گر آب برد --- خوبرويان همه را خواب برد . (( ايرج ميرزا ))
 
عاشق بي پول بايد شبدر بچينه !
 
عاشقم پول ندارم كوزه بده آب بيارم !
 
عاشقي پيداست از زاري دل --- نيست بيماري چو بيماري دل . (( مولوي ))
 
عاشقي شيوه رندان بلا كش باشد ! (( حافظ ))
 
عاشقي كار سري نيست كه بر بالين است ! (( سعدي ))
 
عاقبت جوينده بابنده بود ! (( مولوي))
 
عاقبت گرگ زاده گرگ شود --- گر چه باآدمي بزرگ شود . (( سعدي ))
 
عاقل بكنار آب تا پل ميجست --- ديوانه پا برهنه از آب گذشت !
 
عاقل گوشت ميخوره، بي عقل بادمجان !
 
عالم بي عمل، زنبور بي عسله !
 
عالم شدن چه آسون آدم شدن چه مشكل !
 
عالم ناپرهيزكار، كوريست مشعله دار !
 
عبادت بجز خدمت خلق نيست --- به تسبيح و سجاده و دلق نيست ! (( سعدي ))
 
عجب كشگي سابيديم كه همش دوغ پتي بود !
 
عجله، كار شيطونه !
 
عدو شود سبب خير اگر خدا خواهد !
 
عذر بدر از گناه !
 
عروس بي جهاز، روزه بي نماز، دعاي بي نياز، قرمه بي پياز !
 
عروس تعريفي عاقبت شلخته در آمد !
 
عروس كه بما رسيد شب كوتاه شد !
 
عروس مردني را گردن مادر شوهر نگذاريد !
 
عروس مياد وسمه بكشه نه وصله بكنه !
 
عروس نميتونست برقصه ميگفت : زمين كجه !
 
عروس را كه مادرش تعريف كنه براي آقا دائيش خوبه !
 
عروس كه مادر شوهر نداره اهل محل مادر شوهرشند !
 
عزيز كرده خدا را نميشه ذليل كرد !
 
عزيز پدر و مادر !
 
عسس بيا منو بگير !
 
عسل در باغ هست و غوره هم هست !
 
عسل نيستي كه انگشتت بزنند !
 
عشق پيري گر بجنبد سر به رسوائي زند !
 
عقد پسر عمو و دختر عمو را در آسمان بسته اند !
 
عقلش پاره سنگ بر ميداره !
 
عقل كه نيست جون در عذابه !
 
عقل مردم به چشمشونه !
 
عقل و گهش قاطي شده !
 
علاج واقعه پيش از وقوع بايد كرد . ((‌ ... دريغ سود ندارد چو رفت كار از دست )) (( سعدي ))
 
علاج بكن كز دلم خون نيايد . (( سرشك از رخم پاك كردن چه حاصل ... )) (( مير والهي))
 
علف بدهان بزي بايد شيرين بياد !
 
عيدت را اينجا كردي نوروزت را برو جاي ديگه !
 

غ

غاز ميچرونه !
 
غربال را جلوي كولي گرفت و گفت : منو چطور مي بيني ؟ گفت : هر طور كه تو منو ميبيني !
 
غلام به مال خواجه نازد و خواجه به هر دو !

غليان بكشيم يا خجالت ! (( مائيم ميان اين دو حالت ... ))
 
غم مرگ برادر را برادر مرده ميداند !
 
غوره نشده مويز شده است !
 

ف

فردا كه برمن و تو وزد باد مهرگان --- آنگه شود پديد كه نامرد و مرد كيست ؟ (( ناصر خسرو))
 
فرزند بي ادب مثل انگشت ششمه، اگر ببري درد داره ، اگر هم نبري زشته
 
فرزند عزيز نور ديده --- از دبه كسي ضرر نديده
 
فرزند كسي نميكند فرزندي --- گر طوق طلا به گردنش بر بندي !
 
فرزند عزيز دردونه، يا دنگه يا ديوونه !
 
فرشش زمينه، لحافش آسمون !
 
فرش، فرش قالي، ظرف، ظرف مس، دين، دين محمد !
 
فضول را بجهنم بردند گفت : هيزمش تره !
 
فقير، در جهنم نشسته است !
 
فكر نان كن كه خربزه آبه !
 
فلفل نبين چه ريزه بشكن ببين چه تيزه !
 
فلك فلك، بهمه دادي منقل، به ما ندادي يك كلك !
 
فواره چون بلند شود سرنگون شود !
 
فيل خوابي مي بيند و فيلبان خوابي !
 
فيلش ياد هندوستان كرده !
 
فيل و فنجان !
 
فيل زنده اش صد تومنه، مرده شم صد تومنه !
 

ق

قاپ قمار خونه است !
 
قاتل بپاي خود پاي دار ميره !
 
قاچ زين را بگير اسب دواني پيشكشت ! 
 
قاشق سازي كاري نداره، مشت ميزني توش گود ميشه، دمش را ميكشي دراز ميشه !
 
قاشق نداري آش بخوري نونتو كج كن بيل كن !
 
قاطر را گفتند : پدرت كيست ؟ گفت : اسب آقادائيمه !
 
قاطر پيش آهنگ آخرش توبره ميشه !
 
قبا سفيد قبا سفيده !
 
قباي بعد از عيد براي گل منار خوبه !
 
قدر زر، زرگر شناسد قدر گوهر، گوهري .
 
قران كنند حرز و امام مبين كشند ! (( ياسين كنند ورد وبه طاها كشند تيغ ... ))
 
قربون برم خدا رو، يك بام و دو هوا رو، اينور بام گرما را اون ور بام سرمارو !
 
قربون بند كيفتم، تا پول داري رفيقتم !
 
قربون سرت آقا ناشي، خرجم با خودم آقام تو باشي !
 
قربون چشمهاي بادوميت - ننه من بادوم !
 
قربون چماق دود كشت كاه، بده جوش پيشكشت !
 
قرض كه رسيد به صد تومن، هر شب بخور قيمه پلو !
 
قسمت را باور كنم يا دم خروس را ؟!
 
قسم نخور كه باور كردم !
 
قلم ، دست دشمنه !
 
قم بيد و قنبيد، اونهم امسال نبيد !
 
قوم و خويش، گوشت هم را ميخورند استخوان هم را دور نميندازند .
 

ک

كاچي بهتر از هيچي است !
 
كار از محكم كاري عيب نميكنه !
 
كار بوزينه نيست نجاري !
 
كار خر و خوردن يابو !
 
كارد، دسته خودشو نمي بره !
 
كار نباشه زرنگه !
 
كار، نشد نداره !
 
كار هر بز نيست خرمن كوفتن --- گاو نر ميخواهد و مرد كهن .
 
كاري بكن بهر ثواب - نه سيخ بسوزه نه كباب !
 
كاسه گرمتر از آش !
 
كاسه جائي رود كه شاه تغار باز آيد !
 
كاسه را كاشي ميشكنه، تاوانش را قمي ميده !
 
كاشكي را كاشتند سبز نشد !
 
كاشكي ننم زنده ميشد - اين دورانم ديده ميشد !
 
كافر همه را بكيش خود پندارد !
 
كاه از خودت نيست كاهدون كه از خودته !
 
كاه بده، كالا بده، دو غاز و نيم بالا بده !
 
كاه پيش سگ، استخوان پيش خر !
 
كاه را در چشم مردم مي بينه كوه را در چشم خودش نمي بينه !
 
كاهل به آب نميرفت، وقتي ميرفت خمره ميبرد !
 
كباب پخته نگردد مگر به گرديدن !
 
كبكش خروس ميخونه !
 
كپه هم با فعله است ؟!
 
كجا خوشه؟ اونجا كه دل خوشه !
 
كج ميگه اما رج ميگه !
 
كچلي را گفتند: چرا زلف نميگذاري ؟ گفت : من از اين قرتي گريها خوشم نمياد !
 
كچل نشو كه همه كچلي بخت نداره !
 
كچليش، كم آوازش !
 
كدخدا را ببين ، ده را بچاپ !
 
كرايه نشين، خوش نشينه !
 
كرم داران عالم را درم نيست --- درم داران عالم را كرم نيست !
 
كرم درخت از خود درخته !
 
كژدم را گفتند: چرا بزمستان در نميآئي ؟ گفت : بتابستانم چه حرمت است كه در زمستان نيز بيرون آيم ؟!
 
كس را وقوف نيست كه انجام كار چيست ! (( هر وقت خوش كه دست دهد مغتنم شمار )) [‌[ حافظ ]]
 
كس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من !
 
كسي دعا ميكنه زنش نميره كه خواهر زن نداشته باشه !
 
كسي را در قبر ديگري نمي گذارند !
 
كسي كه از آفتاب صبح گرم نشد از آفتاب غروب گرم نميشه !
 
كسي كه از گرگ ميترسه گوسفند نگه نميداره !
 
كسي كه را مادرش زنا كنه، با ديگران چها كنه !
 
كسي كه منار ميدزده ، اول چاهش را ميكنه !
 
كسي كه خربزه مي خوره، پاي لرزش هم ميشينه !
 
كشته از بسكه فزونست كفن نتوان كرد !
 
كفاف كي دهد اين باده بمستي ما --- خم سپهر تهي شد ز مي پرستي ما .
 
كف دستي كه مو نداره از كجاش ميكنند ؟!
 
كفتر صناري، ياكريم نميخونه !
 
كفتر چاهي جاش توي چاهه !
 
كفشات جفت ، حرفات مفت !
 
كفشاش يكي نوحه ميخونه، يكي سينه ميزنه !
 
كفگيرش به ته ديگ خورده !
 
كلاغ آمد چريدن ياد بگيره پريدن هم يادش رفت !
 
كلاغ از وقتي بچه دار شد ، شكم سير بخود نديد !
 
كلاغ از باغمون قهر كرد، يك گردو منفعت ما !
 
كلاغ خواست راه رفتن كبك را ياد بگيره راه رفتن خودش هم يادش رفت !
 
كلاغ، روده خودش در آمده بود اونوقت ميگفت : من جراحم !
 
كلاغ سر لونه خودش قارقار نميكنه !
 
كل اگر طبيب بودي سر خود دوا نمودي !
 
كلاه را كه به هوا بيندازي تا پائين بيايد هزار تا چرخ ميخوره !
 
كلاه كچل را آب برد گفت : براي سرم گشاد بود !
 
كلفتي نون را بگير و نازكي كار را !
 
كلوخ انداز را پاداش سنگ است --- جواب است اي برادر اين نه جنگ است .
 
كله اش بوي قرمه سبزي ميده !
 
كله پز برخاست سگ جايش شنست !
 
كله گنجشكي خورده !
 
كمال همنشين در من اثر كرد --- وگر نه من همان خاكم كه هستم . [‌[ سعدي]]
 
كم بخور هميشه بخور !
 
كمم گيري كمت گيرم - نمرده ماتمت گيرم !
 
كنار گود نشسته ميگه لنگش كن !
 
كند همجنس با همجنس پرواز ! (( كبوتر با كبوتر باز با باز ...))
 
كنگر خورده لنگر انداخته !
 
كور از خدا چي ميخواهد ؟ دو چشم بينا !
 
كور خود و بيناي مردم !
 
كورشه اون دكانداري كه مشتري خودشو نشناسه !
 
كور را چه به شب نشيني !
 
كور كور را ميجوره آب گودال را !
 
كور هر چي توي چنته خودشه خيال ميكنه توي چنته رفيقش هم هست !
 
كوري دخترش هيچ، داماد خوشگل هم ميخواهد !
 
كوزه خالي، زود از لب بام ميافته !
 
كوزه گر از كوزه شكسته آب ميخوره !
 
كوزه نو آب خنك داره !
 
كوزه نو دو روز آب را سرد نگه ميداره !
 
كوسه دنبال ريش رفت سيبيلشم از دست داد !
 
كوسه و ريش پهن !


كو فرصت ؟!
 
كوه بكوه نميرسه، آدم به آدم ميرسه !
 
كوه ، موش زائيده !
 

گ

گابمه و آبمه و نوبت آسيابمه !
 
گاو پيشاني سفيده !
 
گاوش زائيده ! 
 
گاو نه من شير !
 
گاه باشد كه كودك نادان --- بغلط بر هدف زند تيري !
 
گاهي از سوراخ سوزن تو ميره گاهي هم از دروازه تو نميره !
 
گدارو كه رو بدي صاحبخونه ميشه !
 
نرمي ز حد مبر كه چو دندان مار ريخت ---- هر طفل ني سوار كند تازيانه اش ! [‌[ صائب]]
 
گذر پوست به دباغخانه ميافته !
 
گر بدولت برسي مست نگردي مردي !
 
گر بري گوش و گر زني دمبم --- بنده از جاي خود نمي جنبم !
 
گربه براي رضاي خدا موش نميگيره !
 
گربه تنبل را موش طبابت ميكنه !
 
گربه دستش به گوشت نميرسه ميگه بو ميده !
 
گربه را دم حجله بايد كشت !
 
گربه را اگر در اطاق حبس كني پنجه بروت ميزنه !
 
گربه را گفتند : گهت درمونه خاك پاشيد روش !
 
گربه روغن ميخوره خانم دهنش بو ميكنه !
 
گربه شب سموره !
 
گربه شير است در گرفتن موش --- ليك موش است در مصاف پلنگ !
 
گربه مسكين اگر پر داشتي --- تخم گنجشك از زمين بر داشتي !
 
گر تو بهتر ميزني بستان بزن !
 
گر تو قرآن بدين نمط خواني --- ببري رونق مسلماني را ! ‌[[ سعدي]]
 
گر تو نمي پسندي تغيير ده قضا را ! (( در كوي نيكنامي ما را گذر ندادند ... )) ‌[[ حافظ]]
 
گر جمله كائنات كافر گردند --- بر دامن كرياش ننشيند گرد !
 
گر حكم شود كه مست گيرند --- درشهرهر آنچه هست گيرند !
 
گر در همه دهر يك سر نيشتر است --- بر پاي كسي رود كه از همه درويشتر است !
 
گر در يمني چو با مني پيش مني --- ور پيش مني چو بي مني در يمني !
 
گرد نام پدر چه ميگردي ؟ --- پدر خويش باش اگر مردي ! ‌[[ سعدي]]
 
گرز به خورند پهلوون !
 
گر زمين و زمان بهم دوزي --- ندهندت زياده از روزي !
 
گر صبر كني ز غوره حلوا سازيم !
 
گر گدا كاهل بود تقصير صاحب خانه چيست ؟!
 
گرگ دهن آلوده و يوسف ندريده !
 
گرهي كه با دست باز ميشه نبايد با دندان باز كرد !
 
گفت پيغمبر كه چون كوبي دري --- عاقبت زآن در برون آيد سري !
 
گفت : چشم تنگ دنيا دار را --- يا قناعت پر كند يا خاك گور !‌[[ سعدي]]
 
گفت : خونه قاضي عروسيست . گفت : بتو چه؟ گفت : مرا هم دعوت كرده اند . گفت : بمن چه ؟!
 
گفت : استاد! شاگردان از تو نميترسند. گفت : منهم از شاگردها نميترسم !
 
گفتند : خرس تخم ميذاره يا بچه ؟ گفت : از اين دم بريده هر چي بگي بر مياد!
 
گفتند : خربزه و عسل با هم نميسازند . گفت : حالا كه همچين ساخته اند كه دارند منو از وسط بر ميدارند !
 
گفتند : خربزه و عسل با هم نميسازند . گفت : حالا كه همچين ساخته اند كه دارند منو از وسط بر ميدارند !
 
گفتند : خربزه ميخوري با هندوانه ؟ گفت : هر دودانه !
 
گفت : نوري خونه است ؟ گفتند : علاوه بر نوري دخترش هم خونه است . گفت : نور علي نور !
 
گل زن و شوهر را از يك تغار برداشته اند !
 
گله گيهات بسرم ايشالاه عروسي پسرم !
 
گنج بي مار و گل بي خار نيست --- شادي بي غم در اين بازار نيست ! ‌[[ مولوي]]
 
گنجشك امسال رو باش كه گنجشك پارسالي را قبول نداره !
 
گنجشك با باز پريد افتاد و ماتحتش دريد !
 
گنجشك با زاغ زوغش بيست تاش يه قرونه، گاو ميش يكيش صد تومنه !
 
گندم از گندم برويد جو ز جو ! ((‌ از مكافات عمل غافل نشو ... )) ‌[[ مولوي]]
 
گندم خورديم از بهشت بيرونمان كردند !
 
گوساله بسته را ميزنه !
 
گوسفند امام رضا را تا چاشت نميچرونه !
 
گوسفند بفكر جونه، قصاب به فكر دنبه !
 
گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من --- آنچه البته بجائي نرسد فريادست ! ‌[[ يغماي جندقي]]
 
گوشت جوان لب طاقچه است !
 
گوشت را از ناخن نميشه جدا كرد !
 
گوشت را از بغل گاو بايد بريد !
 
گوشت رانم را ميخورم منت قصاب رو نميكشم !
 
گوهر پاك ببايد كه شود قابل فيض --- ورنه هر سنگ و گلي لؤلؤ مرجان نشود ! ‌[[ حافظ]]
 
گه جن خورده !
 
گيرم پدر تو بود فاضل --- از فضل پدر تو را چه حاصل ! ‌[[ نظامي]]
 
گيرم كه مار چوبه كند تن بشكل مار --- كو زهر بهر دشمن و كو مهره بهر دوست ! [[ خاقاني]]
 
گيسش را توي آسيا سفيد نكرده !
 

ل

لاف در غريبي، گور در بازار مسگرها !
 
لالائي ميدوني چرا خوابت نميبره !
 
لب بود كه دندون اومد ! 
 
لر اگر ببازار نره بازار ميگنده !
 
لقمان حكيم را گفتند : ادب از كه آموختي ؟ گفت : از بي ادبان ! [[گلستان سعدي]]
 
لگد به گور حاتم زده !
 
لولهنگش آب ميگيره !
 
ليلي را از چشم مجنون بايد ديد !
 

م

ما از خيك دست برداشتيم خيك از ما دست بر نميداره !
 
ما اينور جوب تو اونور جوب !
 
ما اينور جوب تو اونور جوب، فحش بده فحش بستون، پيراهن يكي شانزده تومنه !
 
مادر را دل سوزد، دايه را دامن !
 
مادر زن خرم كرده، توبره بر سرم كرده !
 
مادر كه نيست با زن بابا بايد ساخت !
 
مادر مرده را شيون مياموز !
 
مارا باش كه از بز دنبه ميخواهيم !
 
مار بد بهتر بود از يار بد !
 
مار پوست خودشو ول ميكنه اما خوي خودشو ول نميكنه !
 
مار تا راست نشه بسوراخ نميره !
 
مار خورده افعي شده !
 
مار خيلي از پونه خوشش مياد دم لونه اش سبز ميشه !
 
مار گزيده از ريسمان سياه و سفيد ميترسه !
 
مار گير را آخرش مار ميكشه !
 
مار مهره، هر ماري نداره !
 
مار هر كجا كج بره توي لونه خودش راست ميره !
 
ماست را كه خوردي كاسه شو زير سرت بزار !
 
ماستها را كيسه كردند !
 
ماست مالي كردن !
 
ماستي كه ترشه از تغارش پيداست !
 
ماست نيستي كه انگشتت بزنند !
 
ما صد نفر بوديم تنها، اونها سه نفر بودند همراه !
 
ما كه خورديم اما نگي يارو خر بود سيرابيت نپخته بود !
 
ما كه در جهنم هستيم يك پله پائين تر !
 
ما كه رسواي جهانيم غم عالم پشمه !
 
مال است نه جان است كه آسان بتوان داد !
 
مال بد بيخ ريش صاحبش !
 
مال به يكجا ميره ايمون به هزار جا !
 
مالت را خار كن خودت را عزيز كن !
 
مال خودت را محكم نگهدار همسايه را دزد نكن !
 
مال خودم مال خودم مال مردمم مال خودم !
 
مال دنيا وبال آخرته !
 
مال ما گل مناره، مال مردم زير تغاره !
 
مال مفت صرافي نداره !
 
پول باد آورده چند و چون نداره !
 
مال ممسك ميراث ظالمه !
 
مال همه ماله، مال من بيت الماله !
 
ماما آورده را مرده شور ميبره !
 
ماما كه دو تا شد سر بچه كج در مياد !
 
ما و مجنون همسفر بوديم در دشت جنون --- او بمطلب ها رسيد و ما هنوز آواره ايم .
 
ماه درخشنده چو پنهان شود --- شب پره بازيگر ميدان شود !
 
ما هم تون را ميتابيم هم بوق را ميزنيم !
 
ماه هميشه زير ابر پنهان نميمونه !
 
ماهي رو هر وقت از آب بگيري تازه است !
 
ماهي ماهي رو ميخوره، ماهي خوار هر دو را !
 
ماهي و ماست ؟ عزرائيل ميگه بازم تقصير ماست ؟
 
مبارك خوشگل بود ابله هم درآورد !
 
مثقال نمكه خروار هم نمكه !
 
مثل سيبي كه از وسط نصف كرده باشند !
 
مثل كنيز ملا باقر !
 
مرد چهل ساله تازه اول چلچليشه !
 
مرد خردمند هنر پيشه را --- عمر دو بايست در اين روزگار *** تا به يكي تجربه آموختن --- با دگري تجربه بردن بكار . [[ سعدي ]]
 
مرد كه تنبوتش دو تا شد بفكر زن نو ميافته !
 
مرده را رو كه رو بدي بكفن خودش ميرينه !
 
مردي را پاي دار ميبردند زنش ميگفت : يه شليته گلي براي من بيار !
 
مردي كه نون نداره اينهمه زبون نداره !
 
مرغ بيوقت خوان را بايد سر بريد !
 
مرغ زيرك كه ميرميد از دام - با همه زيركي بدام افتاد !
 
مرغ گرسنه ارزن در خواب مي بينه !
 
مرغ، هم تخم ميكمه هم چلغوز!
 
مرغ همسايه غازه !
 
مرغي را كه در هواست نبايد به سيخ كشيد !
 
مرغ يه پا داره !
 
مرغي كه انجير ميخوره نوكش كجه !
 
مرگ براي من، گلابي براي بيمار !
 
مرگ به فقير و غني نگاه نميكنه !
 
مرگ خر عروسي سگه !
 
مرگ خوبه اما براي همسايه !
 
مرگ ميخواهي برو گيلان !
 
مرگ يه بار شيون يه بار !
 
مزد آن گرفت جان برادر كه كار كرد ! (( نابرده رنج گنج ميسر نمي شود ... )) [[ سعدي ]]
 
مزد خر سور چروني خر سواريست !
 
مزد دست مهتر چس يابوست !
 
مسجد نساخته گدا درش ايستاده !
 
مشتري آخر شب خونش پاي خودشه !
 
مشك خالي و پرهيز آب !
 
معامله با خودي غصه داره !
 
معامله نقد بوي مشك ميده !
 
معما چو حل گشت آسان شود !
 
مغز خر خورده !
 
مفرداتش خوبه اما مرده شور تركيبشو ببره !
 
مگس به فضله ش بشينه تا مورچه خور دنبالش ميدوه !
 
مگه سيب سرخ براي دست چلاق خوبه ؟!
 
مگه كاشونه كه كپه با فعله است ؟
 
ملا شدن چه آسون، آدم شدن چه مشكل !
 
ملا نصرالدين صنار ميگرفت سگ اخته ميكرد يكعباسي ميداد ميرفت حموم !
 
من آنچه شرط بلاغ است با تو ميگويم --- تو خواه از سخنم پند گير و خواه ملال . [[ سعدي ]]
 
من از بيگانگان هرگز ننالم --- كه با من هر چه كرد آن آشنا كرد . [[ حافظ]]
 
من كجا و خليفه در بغداد !
 
من ميگم خواجه ام تو ميگي چند تا چه داري ؟!
 
من ميگم نره تو ميگي بدوش !
 
من ميگم انف، تو نگو انف، تو بگو انف !
 
من نميگويم سمندر باش يا پروانه باش --- چون بفكر سوختن افتاده اي مردانه باش . [[ مرتضي قليخان شاملو]]
 
من نوكر حاكمم نه نوكر بادنجان !
 
موريانه همه چيز خونه را ميخوره جز غم صاحب خونه را !
 
موش به سوراخ نميرفت جارو به دم بست !
 
موش چيه كه كله پاچش باشه !
 
موش زنده بهتر از گربه مرده است !
 
موش به همبونه ( انبار) كار نداره همبونه به موش كار داره !
 
موش و گربه كه با هم بسازند دكان بقالي خراب ميشه !
 
مهتاب نرخ ماست را ميشكنه !
 
مهره مار داره !
 
مه فشاند نور و سگ عوعو كند --- هر كسي بر طينت خود مي تند ! [[ مولوي ]]
 
مهمون بايد خنده رو باشه اگر چه صاحب خونه، خون گريه كنه !
 
مهمون تا سه روز عزيزه !
 
مهمون خر صاحبخونه است !
 
مهمون كه يكي شد صاحبخونه گاو ميكشه !
 
مهمون مهمون و نميتونه ببينه صاحبخونه هر دو را !
 
مهمون ناخونده خرجش پاي خودشه !
 
مهمون هر كي ، و در خونه هر چي !
 
ميون حق و باطل چهار انگشته !
 
ميون دعوا حلوا خير نمي كنند !
 
ميون دعوا نرخ معين ميكنه !
 
مي بخور، منبر بسوزان، مردم آزاري مكن !
 
ميخواي عزيز بشي يا دور شو يا كور شو !
 
ميراث خرس به كفتار ميرسه !
 
ميراث خوار بهتر از چشته خوره !
 
ميوه خوب نصيب شغال ميشه !
 
ميهمان راحت جان است و ليكن چو نفس --- خفه سازد كه فرود آيد و بيرون نرود !
 

ن

نابرده رنج گنج ميسر نمي شود --- مزد آن گرفت جان برادر كه كار كرد !
 
ناخوانده بخانه خدا نتوان رفت !
 
ناز عروس به جهازه ! 
 
نازكش داري ناز كن، نداري پاهاتو دراز كن !
 
نبرد رگي تا نخواهد خداي ! (( اگر تيغ عالم جنبد ز جاي ... ))
 
نخود توي شله زرد !
 
نخودچي توي جيبم ميكني اونوقت سرم را ميشكني ؟
 
نخودچي شو دزديده !
 
نخود همه آش !
 
نديد بديد وقتي بديد به خود بريد !
 
نذر ميكنم واسه سرم خودم ميخورم و پسرم !
 
نردبون، پله به پله !
 
نردبون دزدها !
 
نزديك شتر نخواب تا خواب آشفته نبيني !
 
نزن در كسي را تا نزنند درت را !
 
نسيه نسيه آخر بدعوا نسيه !
 
نشاشيدي شب درازه !
 
نشسته پاكه !
 
نفسش از جاي گرم در مياد !
 
نكرده كار نبرند بكار !
 
نگاه بدست ننه كن مثل ننه غربيله كن !
 
نوشدارو بعد از مرگ سهراب !
 
نوكر باب، شيش ماه چاقه شيش ماه لاغر !
 
نوكر بي جيره و مواجب تاج سر آقاست !
 
نوكه اومد به ببازار كهنه مي شه دلازار !
 
نون اينجا آب اينجا - كجا بروم به از اينجا ؟
 
نون بدو، آب بدو، تو بدنبالش بدو !
 
نون بده، فرمون بده !
 
نون بهمه كس بده، اما نان همه كس مخور !
 
نونت را با آب بخور منت آبدوغ نكش !
 
نون خونه رئيسه، سگش هم همراهشه !
 
نون خودتو ميخوري حرف مردم و چرا ميزني ؟!
 
نون خود تو ميخوري حليم حاج عباسو هم ميزني ؟!
 
نون را به اشتهاي مردم نميشه خورد !
 
نون را بايد جويد توي دهنش گذاشت !
 
نونش توي روغنه !
 
نونش را پشت شيشه ميماله !
 
نون گدائي رو گاو خورد ديگه بكار نرفت !
 
نون نامردي توي شكم مرد نميمونه !
 
نون نداره بخوره پياز ميخوره اشتهاش واشه !
 
نون نكش آب لوله كش !
 
نه آب و نه آباداني نه گلبانگ مسلماني !
 
نه آفتاب از اين گرم تر ميشود و نه غلام از اين سياه تر !
 
نه از من جو، نه از تو دو، بخور كاهي برو راهي !
 
نه باون خميري نه باين فطيري !
 
نه به اون شوري شوري نه باين بي نمكي !
 
نه بباره نه به داره، اسمش خاله موندگاره !
 
نه بر مرده بر زنده بايد گريست ! (( گر اين تير از تركش رستمي است ... )) [[ فردوسي ]]
 
نه پسر دنيائيم نه دختر آخرت !
 
نه پشت دارم نه مشت !
 
نه پير را براي خر خريدن بفرست نه جوان را براي زن گرفتن !
 
نه خاني اومده نه خاني رفته !
 
نه چك زدم نه چونه، عروس اومد به خونه !
 
نه خود خوري نه كس دهي گنده كني به سگ دهي !
 
نه در غربت دلم شاد و نه روئي در وطن دارم ! --- الهي بخت برگردد از طالع كه من دارم .
 
نه دزد باش نه دزد زده !
 
نه راه پس دارم نه راه پيش !
 
نه سر پيازم نه ته پياز !
 
نه سر كرباسم نه ته كرباس !
 
نه سرم را بشكن نه گردو توي دومنم كن !
 
نه سيخ بسوره نه كباب ! (( كاري بكن بهر ثواب ... ))
 
نه عروس دنيا نه داماد آخرت !
 
نه شير شتر نه ديدار عرب !
 
نه قم خوبه نه كاشون لعنت به هر دوتاشون !
 
نه مال دارم ديوان ببره نه ايمان دارم شيطان ببره !
 
نه نماز شبگير كن نه آب توي شير كن !
 
نه هر كه سر نتراشد قلندري داند !
 
ني به نوك دماغش نميرسه !
 
نيش عقرب نه از ره كين است --- اقتضاي طبيتش اين است !
 
نيكي و پرسش ؟!
 

و

واي بباغي كه كليدش از چوب مو باشه !
 
واي به خوني كه يكشب از ميونش بگذره !
 
واي به كاري كه نسازد خدا !
 
واي به مرگي كه مرده شو هم عزا بگيره !
 
واي به وقتي كه بگندد نمك !
 
واي به وقتي كه چاروادار راهدار بشه !
 
واي بوقتي كه قاچاقچي گمركچي بشه !
 
وعده سر خرمن دادن !
 
وقت خوردن، خاله، خواهر زاده را نميشناسه !
 
وقت مواجب سرهنگه، وقت كار كردن سربازه !
 
وقتي كه جيك جيك مستونت بود ياد زمستونت نبود ؟!
 
وقتي مادر نباشه با زن بابا بايد ساخت !
 

ه

هادي ! هادي ! اسم خودتو بما نهادي!
 
هر جا كه آشه، كل، فراشه !
 
هر جا خرسه، جاي ترسه !
 
هر جا سنگه بپاي احمد لنگه !
 
هر جا كه پري رخيست ديوي با اوست !
 
هر جا كه گندوم نده مال من دردمنده !
 
هر جا كه نمك خوري نمكدون نشكن !
 
هر جا مرغ لاغره، جايش خونه ملا باقره !
 
هر جا هيچ جا ، يك جا همه جا !
 
هر چه از دزد موند، رمال برد !
 
هر چه بخود نپسندي بديگران نپسند !
 
هر چه بگندد نمكش ميزنند --- واي به وقتي كه گندد نمك !
 
هر چه به همش بزني گندش زيادتر ميشه !
 
هر چه پول بدي آش ميخوري !
 
هر چه پيش آيد خوش آيد !
 
هر چه خدا خواست همان شود --- هر چه دلم خواست نه آن شد !
 
هر چه خورده نريده !
 
هر چه دختر همسايه چل تر، براي ما بهتر !
 
هر چه در ديگ است به چمچه مياد !
 
هر چه دير نپايد دلبستگي را نشايد !
 
هر چه رشتم پنبه شد !
 
هر چه سر، بزرگتر درد بزرگتر !
 
هر چه عوض داره گله نداره !
 
هر چه كني بخود كني گر همه نيك و بد كني !
 
هر چه كه پيدا ميكنه خرج اتينا ميكنه !
 
هر چه مار از پونه بدش مياد بيشتر در لونه اش سبز ميشه !
 
هر چه ميگم نره، بازم ميگه بدوش !
 
هر چه نصيب است نه كم ميدهند --- ور نستاني به ستم ميدهند !
 
هر چه هست از قامت ناساز بي اندام ماست ! --- ورنه تشريف توبر بالاي كس كوتاه نيست .[[ حافظ ]]
 
هر چيز كه خوار آيد يكروز به كار آيد !
 
هر خري را به يك چوب نميرونند !
 
هر دودي از كباب نيست !
 
هر رفتي، آمدي داره !
 
هر سخن جائي و هر نكته مقامي دارد !
 
هر سرازيري يك سر بالائي داره !
 
هر سركه اي از آب، ترش تره !
 
هر سگ در خونه صاحابش شيره !
 
هر شب شب قدر است اگر قدر بداني !
 
هر كس از هر جا رونده است با ما برادر خونده است !
 
هر كسي پنجروزه نوبت اوست ! (( دور مجنون گذشت و نوبت ماست ... )) [[ حافظ ]]
 
هر كه با مادر خود زنا كنه با دگران چها كنه !
 
هر كه بامش بيش برفش بيش !
 
هر كه بيك كار، بهمه كار - هر كه بهمه كار بهيچ كار !
 
هر كه به اميد همسايه نشست گرسنه ميخوابه !
 
هر كه تنها قاضي رفت خوشحال بر ميگرده !
 
هر كه خربزه ميخوره پاي لرزش هم ميشينه !
 
هر كه خري نداره غمي نداره !
 
هر كه خيانت ورزد دستش در حساب بلرزد !
 
هر كه دست از جان بشويد هر چه در دل دارد گويد !
 
هر كه را زر در ترازوست زور در بازوست !
 
هر كه را طاووس بايد جور هندوستان كشد !
 
هر كه را طاووس بايد جور هندوستان كشد !
 
هر كه را ميخواهي بشناسي يا باهاش معامله كن يا سفر كن !
 
هر كه شيريني فروشد مشتري بروي بجوشد !
 
هر كه نان از عمل خويش خورد --- منت از حاتم طائي نبرد !
 
هر كي بفكر خويشه كوسه بفكر ريشه !
 
هر كي خر شد، ما پالونيم !
 
هر كي كه زن نداره،آروم تن نداره !
 
هر گردي گردو نيست !
 
هر گلي زدي سر خودت زدي !
 
هزار تا چاقو بسازه يكيش دسته نداره !
 
هزار تا دختر كور و يكروزه شوهر ميده !
 
هزار دوست كمه، يك دشمن بسيار !
 
هزار قورباغه جاي يه ماهي رو نميگيره !
 
هزار وعده خوبان يكي وفا نكند !
 
هشتش گرو نه است !
 
هلو برو تو گلو !
 
هم از توبره ميخوره هم از آخور !
 
هم از شورباي قم افتاديم هم از حليم كاشون !
 
همان آش است و همان كاسه !
 
همان خر است و يك كيله جو !
 
هم چوب را خورديم هم پياز را و هم پول را داديم !
 
هم حلواي مرده هاست هم خورش زنده ها !
 
هم خدا را ميخواهد هم خرما !
 
همدون دوره و كردوش نزديك !
 
همسايه نزديك، بهتر از برادر دور !
 
همسايه ها ياري كنيد تا من شوهر داري كنم !
 
هم فاله و هم تماشا !
 
همكار همكار و نميتونه ببيند !
 
هم لحافه و هم تشك !
 
هم ميترسم هم ميترسونم !
 
همنشين به بود تا من از او بهتر شوم !
 
همه ابري هم بارون نداره !
 
همه خرها رو به يك چوب نميرونند !
 
همه رو مار ميگزه مارو خر چسونه !
 
همه سروته يه كرباسند !
 
همه قافله پس و پيشيم !
 
همه كاره و هيچ كاره !
 
همه ماري مهره نداره !
 
همه ماهي خطر داره بدناميشو صفر داره !
 
هر مرغي انجير نميخوره !
 
هميشه آب در جوي آقا رفيع نميره به دفه هم در جوي آقا شفيع ميره !
 
هميشه خره خرما نميرينه !
 
هميشه روزگار بانسان رو نميكنه !
 
هميشه شعبان ، يكبا ر هم رمضان !
 
هميشه ما ميديديم يه دفعه هم تو ببين !
 
همينو كه زائيدي بزرگش كن !
 
هنوز باد به زخمش نخورده !
 
هنور دهنش بوي شير ميده !
 
هنوز سر از تخم در نياورده !
 
هنوز غوره نشده مويز شده !
 
هوو هوو را خوشگل ميكنه جاري جاري را كدبانو !
 
هيچ ارزوني بي علت نيست !
 
هيچ انگوري دوبار غوره نميشه !
 
هيچ بده را به هيچ بستاني كاري نيست !
 
هيچ بدي نرفت كه خوب جاش بياد !
 
هيچ بقالي نميگه ماست من ترشه !
 
هيچ تقلبي بهتر از راستي نيست !
 
هيچ چراغي تا به صبح نميسوزه !
 
هيچ چيز شرط هيچ چيز نيست !
 
هيچ دوئي نيست كه سه نشه !
 
هيچ دودي بي آتش نيست !
 
هيچ عروس سياه بختي نيست كه تا چهل روز سفيد بخت نباشه !
 
هيچكاره ، رقاص پاي نقاره !
 
هيچكاره و همه كاره !
 
هيچكس در پيش خود چيزي نشد !
 
هيچكس را توي گور ديگري نميگذارن !
 
هيچكس روزي ديگري را نميخوره !
 
هيچكس نميگه ماست من ترشه !
 
هيچ گروني بي حكمت نيست !
 

ی

يابو برش داشته !
 
يابوي اخته و مرد كوسه سن و سالشون معلوم نيست !
 
يابوي پيش آهنگ آخرش توبره كش ميشه !
 
يا خدا يا خرما !
 
ياربد، بدتر بود از يار بد !
 
يارب مباد آنكه گدا معتبر شود !
 
يار در خانه و گرد جهان ميگرديم !
 
يارقديم ، اسب زين كرده است !
 
يار، مرا ياد كنه ولو با يك هل پوك !
 
يا زنگي زنگ باش يا رومي روم !
 
يا علي غرقش كن منهم روش !
 
يا كوچه گردي يا خانه داري !
 
يا مرد باش يا نيمه مرد يا هپل هپو !
 
يا مرگ يا اشتها !
 
يا مكن با پيلان دوستي --- يا بنا كن خانه در خورد پيل ![[ سعدي ]]
 
يعني كشك !
 
يكي رو تو ده راه نمي دادند سراغ كدخدارو ميگرفت !
 
يك ارزن از دستش نمي ريزه !
 
يك مرده بنام به كه صد زنده به ننگ !
 
يك انار و صد بيمار!
 
يك بز گر گله را گر ميكند !
 
يكخورده شاخ بهتر از هزار ذرع دمه !
 
يك داغ دل بس است براي قبيله اي !
 
يكدم نشد كه بي سر خر زندگي كنيم !
 
يك ده آباد بهتر از صد شهر خراب !
 
يك بار جستي ملخه، دو بار جستي ملخه، آخر به دستي ملخه !
 
يه بام و دو هوا !
 
يه پا چارق، يه پا گيوه !
 
يه پاش اين دنيا يه پاش اون دنياست !
 
يه پول جيگرك سفره قلمكار نميخواد !
 
يه تب يه پهلوان و ميخوابونه !
 
يه تخته اش كمه !
 
خل و كم عقل است !
 
يه جا ميل و مناره را نمي بينه يه جا ذره رو در هوا ميشماره !
 
يه مثقال گه توي شكمش نيست ميخواد به شمس العماره برينه !
 
يه چيز بگو بگنجه !
 
يه حموم خرابه چهل تا جومه دار نميخواد !
 
يه خونه داريم پنبه ريسه ، ميون هفتاد ورثه !
 
يه دست به پيش و يه دست به پس !
 
يه دست صدا نداره !
 
يه دستم سپر بود، يه دستم شمشير، با دندونام كه نميتونم بجنگم !
 
يه ديوانه سنگي به چاه ميندازه كه صدعاقل نميتونه بيرون بياره !
 
يه روده راست توي شيكمش نيست !
 
يه روزه مهمونيم و صد ساله دعاگو !
 
يه روز حلاجي ميكنه سه روز پنبه از ريش ور ميچينه !
 
يه سال بخور نون و تره صد سال بخور نون كره !
 
يه سال روزه بگير آخرش با فضله سگ افطار كن !
 
يه سوزن بخودت بزن و يه جوالدوز به مردم !
 
يه سيب و كه به هوا بندازي تا بياد پائين هزار تا چرخ ميخوره !
 
يه شكم سير بهتر از صد شكم نيم سير !
 
يه عمر گدائي كرده هنوز شب جمعه رو نميدونه !
 
 يه كاسه چي صد تا سرناچي !
 
يه كفش آهني ميخواد و يه عصاي فولادي !
 
يه كلاغ و چهل كلاغ !
 
يه گوشش دره يه گوشش دروازه !
 
يه لاش كرديم نرسيد دو لاش كرديم كه برسد !
 
يه لقمه نون پرپري من بخورم يا اكبري !
 
يه مريد خر بهتر از يه ده شيش دانگ !
 
يه مو از خرس كندن غنيمته !
 
يه مويز و چل قلندر !
 
يه نه بگو، نه ماه رو دل نكش !
 
يه وقت از سوراخ سوزن تو ميره يه وقت از در دروازه تو نميره !

يك ده آباد به از صد شهر خراب !

يكي به نعل و يكي به ميخ !
 
يكي چهارشنبه پول پيدا ميكنه يكي گم ميكنه !
 
يكي كمه، دوتا غمه ، سه تا خاطر جمه !
 
يكي مرد و يكي مردار شد يكي به غضب خدا گرفتار شد !
 
يكي ميبره يكي ميدوزد !
 
يكي گفت : مادرم را ميفروشم . گفتند : كه چطور مادرت را ميفروشي ؟ گفت : قيمتي مي گم كه نخرند !
 
يكي مي مرد ز درد بينوايي - يكي مي گفت خانوم زردك ميخواهي ؟!
 
يكي نون نداشت بخوره پياز ميخورد كه اشتهاش واشه !
 
يكي يه دونه يا خل ميشه يا ديوونه !
 

 

نویسنده

امیرعباس

This website was created for free with Own-Free-Website.com. Would you also like to have your own website?
Sign up for free